گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
-اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
جلد اول
اشاره






ص : 2

جلد اول: میکرب شناسی - زیست شناسی حیوانی- جنین شناسی چاپ شده در سالهای 1343-1344-1346 و هم اکنون 1349

جلد دوم: بهداشت شهر - بهداشت اجتماع، چاپ سالهای 1345-1347

جلد سوم : بهداشت غذا و تغذیه (فلسفه روزه - دانستنیهائی از غذا) 1346- 1349

جلد چهارم: بهداشت غذا و تغذیه ( چه باید خورد و چگونه باید خورد و ...) 1347.

جلد پنجم : بهداشت غذا و تغذیه (عسل) 1348

جلد ششم : بهداشت غذا و تغذیه (شیر) 1349

از انتشارات

کتابفروشی اسلامیه

حق چاپ محفوظ است

نقل مطالب کتاب با ذکر مأخذ بلامانع است.

ص : 3

تذکر اول:

از آنجائیکه بسیاری از آیات قرآن دارای معانی گوناگون است و از اینرو که لغات و واژه ها در زبان عرب دارای استعداد خاصی است که میتوان با یک لغت به چند معنی اشاره نمود لذا نگارنده کوشیده است آن معنی را انتخاب کند که با وضع کتاب و موضوع مورد بحث تناسب داشته باشد.

تذکر دوم:

در ترجمه آیات و روایات همواره نظر بمقداد و روح آن بوده و برای آنکه ترجمه فارسی سلامت خود را حفظ کند بیشتر توجه به ترجمه آزاد بوده است.

تذکر سوم:

نقل مطالب این کتاب جزء و کلا با ذکر مأخذ مجاز است و چون در اثر بذل توجه و عنایت دانشمندان سراسر کشور چاپ سوم این کتاب غلط کمتری دارد مترجمان محترم میتوانند از این چاپ سوم به بعد را برای ترجمه انتخاب و چنانچه میل به ترجمه داشتند با اینجانب مکاتبه فرمایند و در مورد ترجمه جلدهای بعد نیز روش به همین نحو خواهد بود و اجازه ترجمه جداگانه تذکر داده خواهد شد...

تذکر چهارم:

ما نمیخواهیم آیات قرآن را با نظریه ها و تئوریها و حدسیات علمای غرب تطبیق کرده و مسرت خود را به این عنوان که خدای ناکرده آیه ای از قرآن به یادداشت و پیش نویس فلان دانشمندی تائید میگردد ابراز داریم بلکه میخواهیم بگوئیم که بسیاری از دانشمندان با کوشش خستگی ناپذیر توانسته اند نقب از چهره بعضی رازهای نهان در آفرینش آنچنان بردارند که مورد تایید قرآن یعنی خدا قرار گیرند.

ص : 4


ستایش

دانشجویان بطرف کلاس هجوم آوردند ، معلوم شد استاد است می آید درس بدهد .

عصری بود از آبان ماه 1334 ، سال چهارم پزشکی .

دانشجویان از روی علاقه کلاس را پر کردند ، زیرا استاد بر دانش خود مسلّط بود ، خوب درس میداد و صدای رسا و گیرائی داشت .

درس شروع شد .

اگر کشش نوک قلمها و همهمه نفسها نبود سکوت و آرامش خاصّی بود . فقط صدای استاد از داخل کلاس شنیده میشد و صدای سرفه من که سرما خورده بودم . صدای سرفه با این مجلس که وضع خاصّی داشت و با عظمت و وقار و خاموش بود جور در نمی آمد ، ناراحت میشدم ، همینکه سعی میکردم جلوگیری کنم از نوشتن عقب می افتادم ، تصمیم گرفتم از کلاس خارج شوم .

ناگهان دانشجوئی گفت آه ای خدا . صدا هم از ته دل بود ، هم از ته کلاس ، اندکی دنباله دار بود و بلند ، بعضی ها لبخند زدند ، قلمها مکثی کردند ، و برای اینکه عقب نیفتند باز چرخیدند . قیافه استاد درهم رفت ، چند کلمه دیگر گفت تا

ص : 5

مطلب کامل شد . سخن خود را قطع کرد ، در عرض کلاس چند مرتبه قدم زد شاید سه چهار دقیقه شد .

ناگهان ایستاد و گفت ، ای آقائیکه اسم خدا را چنین بردی متوجّه باش به ساحت قدسش جسارتی نشود ، آنقدر بتو بگویم من عقیده دارم اگر کسی گفت خدا جبرئیل فرستاد ، خدا قرآن نازل کرد ، خدا با موسی تکلّم نمود ، با عیسی و محمّد چنین و چنان ، باید توبه کند ، پیشگاه مقدّس او و این نسبت ها هیچگونه تناسبی ندارد ، من تعجّب کردم ! در کتابهای آسمانی است که خدا جبرئیل را فرستاد ، با موسی تکلّم نمود ، بعلاوه هیچ پیغمبری نگفت که از این قبیل حرفها نگوئید و اگر گفتید توبه کنید ، و هیچ کتاب آسمانی کسی را از گفتن این سخنان ممنوع نساخت ، یک چشمم گریان بود که اینها چیست میگوید ، و چشم دیگرم خندان که استاد تا چه پایه متوجّه عظمت مقام الهی است که حاضر نمی شود هیچگونه نسبتی بذات مقدّسش داده شود .

سالی گذشت .

جلو بالکن اطاقم بودم ، بر روی صندلی راحتی که داشتم صدای اذان بلند شد . بیاد سخن استاد افتادم ، گفتم از قراری که استاد عقیده داشت ، هر چه در اذان و نماز میگوئیم نسبتهائی است که بخدا داده می شود و باید توبه کنیم . اگر میگوئیم اللّه أکبر ، خدا بزرگتر از آن است که وصف کرده شود باید توبه کنیم که در برابر ذات مقدّسش اسم بزرگی یا کوچکی و مقدار و اندازه برده ایم . وقتی به ألحمد للّه رسیده و همه چیز را مخصوص خدا دانستیم باید پوزش بطلبیم زیرا در کنار نام مقدّسش اسم(چیز)و غیر او را آورده ایم .

ص : 6

اگر لا اله الاّ اللّه گفتیم و خط بطلان بر هر معبودی سوای او کشیدیم باز باید از این نسبتی که داده ایم معذرت بخواهیم (1)

در فکر بودم شاید ربع ساعت نشد متوجّه شدم که :

اسلام این موضوع را جدّی تر گرفته می فرماید :

هنگامیکه کلام خدا خوانده می شود باید ساکت بود و آنرا شنید ( در نماز جماعت امام حمد و سوره میخواند دیگران می شنوند و هنگام قرائت قرآن نیز باید بدستور قرآن ساکت بود و گوش داد سوره اعراف ، آیه 202 و اذا قرء القرآن فاستمعوا له و أنصتوا ) .

اما اگر غیر از کلام خدا حرفی و حتی حرکتی در کار بود چون در خور شأن و مقام عظمت الوهیّت وی نیست باید ابتدا او را منزّه از هر چیز و نسبتی دانست یعنی در حقیقت اوّل توبه کرد که چنین نسبت هائی را بذات مقدّسش میدهد و بعد ستایش خود را بجا آورد چنانچه دستور داریم اوّل بگوئیم سبحان اللّه ( خدا منزّه است ) و سپس گفته شود ألحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر ، یا اگر حرکتی مینمائیم ( رکوع یا سجود ) باز در هر یک از آنها بگوئیم سبحان اللّه .

آیا در تمام جهان میتوان اجتماع دیگری را جز مسلمانان سراغ گرفت که به توحیدی چنین بی آلایش مفتخر باشند و خدای را اینگونه منزّه ستایش کنند؟.

نویسنده با آنکه میداند شایسته است آغاز نویسندگی با حمد و سپاس الهی باشد و رسم هم چنین است ولی پوزش خواسته با کلمه مقدّس سبحان اللّه شروع میکند .

1- زیرا ذکری از تعداد ( کمیّتی از معبودهای باطل ) در برابر ذات مقدّسش نموده ایم .
ص : 7

سبحان اللّه


درود

جوانی مرا دعوت کرد از مرد بیماری عیادت کنم که بیهوش است و چند پزشک دیگرهم برای مشورت خواهند بود ، رفتم ، همکاران محترم نشسته بودند بر بالین بیماری که به اغمائی عمیق فرو رفته و عفریت مرگ بر او لبخند می زد . نجات بیمار فوریّت دارد ، و لذا نباید از هیچ اقدامی دریغ داشت .

آدمی بیمار که شعور خود را از دست داده مشاهده می شود ، ولی بدون شک آرزو دارد بیشتر از نعمت حیات کامیاب شود ، زن و فرزندش نیز آرزومند پایان این منظره تلخند و از خدا می خواهند بار دیگر بیمارشان بتواند از طبیعت زیبا استفاده ببرد و به خانواده بی سرپرستش استفاده برساند .

اطرافیان به پزشکان نگران بودند و پزشکان به بیمار ، همسر بیمار التماس میکرد و کودکانش با گردش دیدگان اظهار عجز و کوچکی می نمودند ، باشد که بیمارشان از چنگال مرگ برهد و بار دیگر بتواند در هوای دنیا نفس بکشد و نان و آبی برای خانواده بیاورد .

پزشکان بالإتفاق دستوری دادند و داروئی تجویز نمودند که با آن بیمار از حالت اغماء بیرون آید و توانائی سخن گفتن بیابد و در این صورت به سؤالات پاسخ دهد و تشخیص و درمان آسانتر گردد .

در اجتماع نیز چنین است ، رهبری که بر بالین اجتماع

ص : 8

به اغماء فرو رفته ای رسیده باید أوّلین دستور را آنچنان دهد که به اغماء افتادگان را هوشیار سازد و مردگان متحرّک را به جنبش آورد .

اجتماع بیمار بلکه دنیای بیماری را تاریخ نشان میدهد ، که مفاسد اخلاقی رشته حیاتش را مقراض ( قیچی ) میکند . بت پرستی اعصابش را به سرکشی کشانده ، و پراکندگی را به اعلا درجه رسانده است . آدم کشی دلها را افسار گسیخته کرده ، هر کس به هوای نفْس خود تسلیم است . زنا اعضاء تناسلی جامعه را به امراض مقاربتی داغ نموده ، گلوی بقای نسل را می فشارد . میگساری سلّولهای نجیب بدن اجتماع را آزرده می ساخت و بشر را به شر می کشاند . قمار مغزها را خمود ، و همه را به یکدیگر بدبین کرده بود .

ربا چرخ اقتصاد را در گل و لای تجمّع سرمایه متوقّف می ساخت و پشیزی که در خانه بینوایان بود بسوی بانک صرّافان روانه می نمود ، این اجتماع بیمار ، به اغمائی سخت فرو رفته بود ، آتش جهل به خرمن حیاتش افتاده ، چیزی نمانده بود که لباس عزّت حیات را در قبرستان ذلّت از تنش بیرون کنند و از آنجا یکسره به دوزخش رهسپار سازند ، که ناگهان طبیب عالیقدر اجتماع به بالین او رسیده و با اوّلین دستور ، بخوان و بنویس (1) او را از اغماء عمیق

1- سوره علق: بخوان بنام پروردگارت آنکه خلق فرمود انسان را از علق (بازهم) بخوان که پروردگارت کریمتر است (چه بزرگوار کریمی) که یاد داد نوشتن بقلم را - یاد داد به انسان (به وسیله خواندن و نوشتن) انچه را نمیدانست - قرء باسم ربک الذی خلق ... علم بالقلم. نکته لطیفی است که می فرماید : اقرء ( بخوان ) ولی بطور کنایه به نوشتن ( آلت نوشتن قلم ) اشاره می نماید تا با آیه : و لاتخطّه بیمینک مغایر نباشد .
ص : 9

بیرون آورد .

درود بر کسی که أوّلین کلمه وحی شده بر او ، بخوان و بنویس ( دانش ) بود ، اما به نام ( خدا ) .

مردم یکی را در نظر می گیرند رهبرشان گردد ، یا به اصطلاح کاندیدش می کنند ، تفاوتی ندارد رئیس جمهور باشد ، یا وزیر ، وکیل و غیره .

کسانی که کاندید مقامی می شوند ، آنچه را که احتمال می دهند در دوران ریاستشان اگر عمل شود در جهت رفاه و آسایش مردم خواهند بود به نام برنامه تشکیلات خود به مردم عرضه داشته ، در دسترس همگان قرار می دهند .

برنامه ها مشروح و مفصّل است ، ولی در هر برنامه جمله ای می درخشد که بعضی آنرا شعار آن تشکیلات دانسته ، و یا می گویند : این جمله عصاره و خلاصه برنامه است . دولت من مبارزه با فساد را در رأس کارها قرار داده است . این حزب هدفش ایجاد کار برای مردم است . تأمین عدالت اجتماعی ، یا اصلاح و بهبود وضع اقتصاد کشور ، مقصود ماست ، خلاصه بعضی از برنامه ها بوده و هست .

موضوع خلاصه شدن برنامه در دستگاه رهبری پیامبران نیز مشاهده می شود ، چنانچه در صحف حضرت ابراهیم علیه السلام مبارزه با پرستش طبیعت ( خورشید و ستارگان و بت ) (1) . و در تورات حضرت موسی مبارزه با فرد پرستی ( فرعون و هامان) (2).

1- سوره انعام از آیه 75 به بعد.
2- در بسیاری از آیات بخصوص سوره اعراف آیه 100 به بعد.
ص : 10

و در انجیل حضرت عیسی علیه السلام مبارزه با خود پرستی (1) به عنوان نکات برجسته بچشم می خورد . خلاصه و فشرده برنامه حضرت محمّد را قرآن بیان داشته ، می فرماید : ای محمّد به مردم بگو من شما را در یک کلمه ( خلاصه ) موعظه می کنم ، که : انرژی و جنبش شما فقط برای ( خدا) باشد و فکر ( دانش ) داشته باشید (2) .

درود بر آنکه خلاصه برنامه و شعارش ( خدا ) بود و ( دانش ) .

کسی که توانست با حسن خدمت توجّه أولیاء امور را جلب کند ، مورد تشویق و تقدیر قرار می گیرد ، و در صورتی که طرفین عاقل باشند ؛ برنامه تشویق بدین طریق برگزار خواهد شد ، که از آن فرد می پرسند برای تشویق با تو چکنیم و چه چیزی برایت منظور بداریم ، خواسته ات را بگو ، جواب خواهد داد شما بهتر می دانید برای من چه تصمیمی بگیرید ، تا پرونده ام آبرومندتر و در حال من مؤثّرتر باشد ، بدیهی است در این صورت چیزی که در هر چند در اینجا به تفکّر در موضوع خاصّی اشاره شده ولی با توجّه به آیه : هو الّذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّهم الکتاب و الحکمه که برنامه دعوت و نتیجه بعثت را صریحا تعلیم و تربیت ذکر فرموده شاید بتوان نتیجه فوق را گرفت .

نظر آنها بسیار عزیز است برای تشویق منظور می شود . سرانجام پروردگارم برای حبیبش محمّد

1- سوره حدید ، آیه 27 . در انجیل نیز هست که اگر کسی بطرف راست صورتت زد طرف چپ را بدار تا بزند .
2- قل انم اعظکم بواحده ان تقومو الله مثنی و فرادی و تتفکروا سوره سبا آیه 45 . هرچند در اینجا به تفکر در موضوع خاصی اشاره شده ولی با توجه به آیه هوالذی بعث فی الامیین رسولامنهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه که برنامه دعوت و نتیجه بعثت را صریحاً تعلیم و تربیت ذکر فرموده شاید بتوان نتیجه فوق را گرفت
ص : 11

عزیزترین چیزی که در دستگاه آفرینش اختصاص داده به او فرمود : ای محمّد بگو ( خدای ) من ( دانش ) مرا زیاده گردان (1) .

محصّلین بجای درس ، بکارهای بیهوده میپردازند ، نظم و انضباطی دیده نمی شود ، معلّمین در تدریس قصور میورزند ، همه جا و همه کس معطّل است ، افتضاح محیط غیر درسی به گوشها میرسد ، برای مدرسه رئیس دگری منظور داشته ، از طرف مقامات مربوطه او را دعوت نموده ، و چنین حکمی را بوی میدهند : آقای ... از تاریخ ... به سمت ریاست مدرسه ... منصوب میشوید که آقایان محصّلین را به مستحسن بودن تحصیل علم واقف و ترغیب نموده ، در برقراری انضباط شایسته ای که باید محیط علمی مدرسه داشته باشد کوشا باشید . رئیس مدرسه بکار مشغول می شود بخشنامه ای خطاب به همه محصّلین صادر میکند که ضمنا در آن نوشته بود : آقایان محترم بدانند که سرنوشتشان در دست من است من اختیار دارم یکی را بپذیرم ، یکی را رد کنم ، یکی را نمره پذیرش بدهم ، و آندگر را مردود سازم، و ... و بدینطریق برای برقراری نظم ، قدرت نظامت و مدیریّت خود را نشان میدهد . زمانی نمیگذرد بخشنامه دگری بدست همه میرسد که : آقایان بدانند سرنوشتشان در دست خودشان است هر کس درس خوانده زحمت کشیده فعّالیت نموده نمره قبولی خواهد گرفت و بکلاس بالاتر ارتقاء خواهد یافت و ...

آیا مفاد بخشنامه أوّل که می گفت سرنوشت همه در دست معلّم است درست بود ، یا هم اکنون که میگوید سرنوشت هرکس

1- قل رب زدنی علماً : سوره طه آیه 113
ص : 12

بدست خود اوست ؟ .

هر دو کاملاً درست میباشند ! آن برای نشان دادن قدرت انضباطی و این برای تشویق به علم ! .

حکمی که برای نبیّ گرامی از طرف پروردگار ابلاغ شد چنین بود : هوالّذی بعث فی الامییّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (سوره جمعه) . او «محمّد» برانگیخته شد که همه را خدا شناس و زکیّ سازد و دانش و حکمت بیاموزد در حالی که محیط قبل از او عاری از هرگونه مشخّصات فوق الذّکر بود ، بلکه گمراهی جای خدا و دانش را گرفته بود . شگفتا که این مربّی بزرگ نیز گاهی برای نشان دادن قدرت الوهیّت پروردگار و برقراری نظم و سعادت دو جهان از طرف خدا فرموده است : « تؤتی الملک ممّن تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء » و زمانی نیز برای اینکه مردم تنبلی و بیکاری و فراموشی را دور سازند می فرماید : «لیس للإنسان الاّ ما سعی ، بل الانسان بما کسب رهین » یکجا همه چیز را در یَدِ قدرت ( خدا ) خود دانسته و جای دیگر آدمی را در گرو سعی و کسب خود شمرده است .

درود بر آنکس که در حکم وی دعوت به ( خدا ) و ( دانش ) ذکر شده است . درود فراوان بر آخرین پیامبران که نخستین آیه وحی بر او ( خدا ) بود و ( دانش ) خلاصه و عصاره برنامه اش ( خدا ) بود و ( دانش ) و زیادی چیزی را جز ( دانش ) از ( خدا ) نخواست . بدین معنی که علم را بشرط آنکه خدا

ص : 13

فراموش نشود درمان هر درد اجتماع دانست . یا بعبارت دیگر فرمود : چنانچه دانش با اخلاق همآهنگ بود ، درمان هر درد اجتماع است . و در ضمن زحمات دانش آموزان و دانشجویان را نادیده نگرفته تقدیر و تقدیس نموده آنها را بر عبادت کنندگان (1) و أساتید و علماء را بر بسیاری از پیامبران برتر و أفضل اعلام فرمود .

گرچه پیغمبر فرمود من شهر علمم و علی دروازه آن شهر ولی چون قرآن تمام گفتارهای محمّد را وحی میداند (سوره نجم آیه 3) ، می توان گفت ، خدا فرمود که : محمّد شهر علم و علی دروازه آن شهر است ، و به همین مناسبت وقتی محمّد از پروردگار مسئلت می نماید بر دانشش بیفزاید ، علی را نیز در درخواست منحصر بفردی که دارد شریک خود کرده و در حقیقت درخواست محمّد اینگونه است که : ای ( خدای ) من ! ( دانش ) مرا زیاده گردان ( شهر علم محمّدی را آباد و وسیع کن ) و هماهنگ آن تنها راه منحصر بفرد شهر محمّدی را که باب علوی است ، بزرگ گردان : أنا مدینه العلم و علیّ بابها .

علی خود نیز جز به ( خدا ) و ( دانش ) توجّهی نداشت ، شورای شش نفری تشکیل شد ، تا یکی را از میان خود برای امپراطوری مملکت پهناوری معیّن نمایند که ایران و عراق و یمن و عربستان و ترکیّه و سوریّه و مصر امروزی جزئی از آن بود .

1- فضل العلم احب الی الله عزوجل من فضل العباده - خصال صدوق صفحه 5.
ص : 14

یکی از شش نفر دست علی را گرفته ، ای علی ، اینک اگر من با تو بیعت کنم أکثریت داشته و خلیفه خواهی بود ، اما به چند شرط با تو بیعت می کنم ، که یکی از آنها ادامه سنّت و سیرت دو خلیفه پیش است . علی با آنکه می دانست اگر قبول کند امپراطور خواهد بود و قدرت در دست اوست و در این حال اگر به وعده هائی که داده عمل نکند مؤاخذه نخواهد شد ، تنها برای اینکه به مردم دروغ نگفته باشد گفت ، من کار به گذشتگان ندارم ، خود اجتهاد می کنم و از آن امپراطوری با عظمت برای آنکه به یک وعده خلاف آلوده نشوم چشم پوشید .

درود بر علی ، که دو خانه خدا دو جانب زندگیش قرار گرفته ، در مسجد الحرام بدنیا آمد و در مسجد کوفه شهید شد و این فاصله را جز برای ( خدا ) و به راه ( دانش ) طی نکرد آنچنانکه سالهای متمادی قسمت أعظم بودجه و تمام تشکیلات معاویه و پیروانش برای محو نام و نشانش فعّالیّت کردند ، و اگر دوستانی هم داشت به عنوان تقیّه نتوانستند از او سخنی بمیان آورند و با وجود این امروز علی یک فرد ممتاز نه تنها در اسلام ، بلکه جهانی بشمار میرود .

درود بر علی و یازده فرزند گرامش بویژه میهمان عالیقدر آسمانی کشور ایران حضرت رضا ، و آخرین آنها حضرت بقیه اللّه أرواحنا فداه .

ص : 15

درود بر برادران ایمانی

آنجا که از تکامل تدریجی أنواع صحبت می شود از تکامل آدمیان نیز بحثی است بدین مضمون : آدمیان به تدریج رو به تکامل رفته زمانی می رسد که حق و حقیقت شناخته شده کسی به بدیها و زشتیها آلوده نخواهد شد و به مصداق آیه شریفه ، زمین در میراث صالحین خواهد بود (1) . آوردن کلمه یرثها در آیه لطف عجیبی دارد .

خوب توجه فرمائید کسی را وارث گویند که خلف صدق بوده از اندوخته سلف خود بهره مند گردد در اینجا نیز کسانی از میراث زمین ( معادن جنگلها و ... ثروتهای عمومی ) استفاده می برند که صالحند چه کسانی صالحند جواب را در آیه دیگر می یابیم بدین مضمون : وعده خدا ( که خلف ندارد ) چنین است که سیادت و خلافت زمین با کسانی باشد که ( آمنوا و عملوا الصّالحات ) مؤمنند و عمل صالح می کنند (2) یقین است وقتی مسلمان عملش صالح باشد مؤمن که در درجه بالاتری از مسلمان است عملش بطریق اولی صالح است پس چرا پروردگار عملوا الصّالحات را اضافه فرموده و حال آنکه بنظر می رسد لازم نباشد به عمل صالح مؤمن اشاره گردد .

دستگاه بزرگ و ظریف برق خوب کار نمی کند مهندسی میتواند آنرا اصلاح کند (عمل صالح انجام دهد) که درسش

1- ان الارض یرثها عبادی الصالحون سوره انبیاء آیه 105.
2- وعداللّه الّذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لنستخلفنّهم فی الأرض سوره نور ، آیه 54
ص: 16

را خوب خوانده است (دانش)(1) کودکی مبتلا به بیماری بغرنجی را دکتری اصلاح و درمان می کند (عمل صالح انجام می دهد) که درسش را خوب خوانده است (دانش) و بهمین نحو هر کس در هر کار و مقامی باشد در صورتی می تواند کارها را بصلاح آورد (عمل صالح کند) که بکارش دانا باشد ( دانش)(2) یعنی بنظر اسلام طبیب اگر ایمان داشت (خدا) باید عمل صالح نیز داشته باشد (باسواد باشد که در این صورت جان بندگان خدا نزدش ارزش دارد) مهندس اگر ایمان داشت (خدا) باید عمل صالح نیز داشته باشد ( با دانش فرا گرفته : ساختمانها موتورهامزرعه ها و... را که با آبروی مردم و وضع اقتصاد کشور بستگی دارد به بهترین وضعی روبراه نماید) حتی پینه دوز اگر ایمان داشت (خدا) باید کارش هم وارد و دانا باشد (دانش) و کفش بندگان خدا را خوب وصله بزند پس اگر پروردگار میفرماید سیادت دنیا با کسانی است که ایمان دارند و عمل صالح مقصود این است که در آنزمان طبیب با (خدا) ست و (دانش)مند مهندس با (خدا) ست و (دانش)مند شیمیست خوب کارخود

1- ممکن است فقیه مقدسی راننده شود آیاایمان او و نوشتن توکلت علی الله بر ماشبن کافیست یا باید امور فنی ماشین را نیز اصلاح کند و عمل صالح انجام دهد.
2- جراحی میتواند بامید (خدا) عملش را شروع کند که بکارش دانا باشد (دانش) و وسائل عمل بقدر کافی در اختیار داشته باشد در این صورت هم شفاست هم دوا.
ص: 17

را میداند دبیر بکار خود علاقه دارد همه و همه بکار خود دانایند (دانش) و (خدا) را فراموش نمیکنند پس عملوا الصالحات یعنی کارها را نیکو کردن نه کار نیکو کردن چونکه مؤمن کار نیکو کردن برنامه روزمره اش است. نتیجه اینکه در آنزمان کسانی فرزند خلف صدق زمین اند که با (خدا) و (دانش) سر و کار دارند و همین هایند که بهره مند میشوند از میراث زمین (ثروتهای عمومی ، معادن ، مزارع و ...) و بر دنیا سیادت و آقائی دارنددرود بر برادران ایمانی ما کسانیکه با (خدا) یند و با (دانش) کار خود را نیکو انجام می دهند و خدا را ناظر علم خود می دانند درود بر آنها : السلام علینا و علی عباداللّه الصالحین.

آری برای ملحق شدن بصالحین بطور قطع علاوه بر ایمان بخدا و عمل بآنچه دستور داده توجّه بدانش نیز لازم است : ربنا زدنا علما و عملا و الحقنا بالصالحین.

اگر شکم مرده ای را باز کردند و بهمان دقت و معطلی دوختند که شکم جراحی شده را می دوزند ، و اگر برای گرفتن منافذ خشت های لحد یا هموار کردن روی قبر همان توجّه و حوصله را بخرج دادند که لااقل برای هموار کردن باغچه مصرف مینمایند ممکن است بینندگان صبر و شکیبائی را از دست داده به دوزنده شکم اتوپسی شده و هموار کننده قبر فقیری فراموش گردیده بعنوان رفع معطلی حرفی بزنند و حال آنکه اسلام بر عملی که بامداقه کافی و نیکوئی انجام گیرد صحه گذارده و تائید میکند ، یکی از آن موارد است که سعد بن معاذ از اصحاب نبی گرامی فوت

ص: 18

کرد هنگامیکه خاکهای قبر وی را بتمام ریختند حضرت ناهمواری و بی نظمی مشاهده کرد ، فرمود «انی لا علم انه سبیلی ولکن الّله یحب عبدا اذا عمل عملا احکمه» من میدانم قبر ویران و کهنه می شود ولی خدای بنده ای را دوست دارد که چون دست بکاری زد آنرا درست و کامل انجام دهد.

ص: 19

فهرست

تقریبا فهرست کتاب به ترتیبی است که آن موارد را در دانشکده های پزشکی ایران بنوبت از سالهای اوّل به بعد تدریس می نمایند و شامل پانزده قسمت است.

قسمت اوّل اهمیت و ارزش علوم طبیعی نزد اسلام

قسمت دوم میکروب شناسی

قسمت سوم بیولوژی حیوانی

قسمت چهارم جنین شناسی

قسمت پنجم تشریح و فیزیولوژی

قسمت ششم بیولژی گیاهی

قسمت هفتم فیزیک و شیمی

قسمت هشتم زبان خارجه

قسمت نهم - طب داخلی و خارجی

قسمت دهم مامائی و ژنیکولژی

قسمت یازدهم درمان شناسی

قسمت دوازدهم آداب پزشکی

قسمت سیزدهم پزشکی قانونی

قسمت چهاردهم روان پزشکی

قسمت پانزدهم بهداشت

که بهداشت خود به شش فصل تقسیم می شود : سخنی چند درباره بهداشت بهداشت شهربهداشت اجتماع بهداشت بدن و لباس بهداشت تغذیه بهداشت نسل.